♫من و خـ❤ـدا دو نفریم♫
در آغــــوش خـــ♥ــدایی
تو اضطراب عشق و گناه بیاراده بی عشق عمر آدم بیاعتقاد میره وقتی که عشق آخر تصمیمشو بگیره ترسیده بودم از عشق، عاشق تر از همیشه عاشق نباشه آدم حتی خـــدا غریبهس نترس اگر دل تو از خواب کهنه پاشه
الله لا الهً الا هـــو الــحًــیٌ و الــقًــیــومٌ هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه زنده
خـــداونـــدا مرا غرض ز نمــــاز آن بود که پنهانی حدیث در فراق با تو بگذارم وگرنـــــه این چه نمــــازی بود که من با تو نشسته روی محراب و دل به بــــ✖ـــازارم
یه نصیحت از یه برادر: ساحل دلت رو به خدا بسپار تا خــــدا بهترین و زیباترین قایق رو برات بفرسته
ببخــــــــــــش
ایمــــان داشته بـــــــاش
خـــ♥ـــــدا را صـــــــــدا بــزن
امروز روز موفقـــــیت توست
به شرط خنـــــدیدنت
بخنــــد ، تــــــو
روی پرده ی کعــبه؛این آیه حک شده است:
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّیأَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ
و مـــن ... هنــــوز و تا همیشــه
به همین یک آیــه دلخــوشــــم
بندگانم را آگاه کن
♥.♥که من بخشندهی مهــــربانم♥.♥
که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها
مهربان ، خوب ، قشنگ
چهره اش نورانیست
گاهگاهی سخنی می گوید
با دل کوچک من،
ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد
او مرا می خواند
او مرا می خواهد …
هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره
کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره
هر چی محال میشد، با عشق داره میشه
از لحظههای حوا، هوا میمونه و بس
شاید خدا قصهتو از نو نوشته باشه